نورنیوز-گروه بینالملل: رفتار اخیر آلمان، فرانسه و انگلستان در ارائه و تصویب قطعنامه علیه ایران، بار دیگر نشان داد که غرب همچنان گرفتار پارادایم کهنه فشار–مذاکره است؛ پارادایمی که سالهاست شکست خورده اما هنوز از ذهن تصمیمسازان اروپایی پاک نشده است. این سه کشور به نمایندگی از آمریکا قطعنامهای را به تصویب رساندند که با پایان برجام و ابطال قطعنامه ۲۲۳۱ عملاً هیچ مبنای حقوقی ندارد. در حالی که آژانس طبق مقررات پادمان و NPT باید با ایران مانند سایر اعضا رفتار کند، اروپا تلاش دارد از آژانس بهعنوان ابزار فشار استفاده کند.
تحریمهای جدید وزارت خزانهداری آمریکا، قطعنامه حقوق بشری کانادا علیه ایران، در امتداد یک پروژه واحد است: بازتولید فشار برای تحمیل امتیازات یکطرفه بر تهران. ادعای جدید تروئیکای اروپا درباره «گشودن باب دیپلماسی» نیز چیزی جز درخواست برای تسلیم ایران در برابر خواستهای آمریکا نیست؛ چرا که اروپا پیشتر اعتراف کرده هیچ اختیار مستقلی از واشنگتن در این پرونده ندارد.
فروپاشی توهم نظم تکقطبی
اروپا در حالی بازی فشار و مذاکره را تکرار میکند که تحولات جهانی بهوضوح نشان میدهد نظم تکقطبی دیگر وجود خارجی ندارد. حتی آمار رأیگیری قطعنامهها نیز این واقعیت را فریاد میزند. قطعنامه ضدایرانی شورای حکام با وجود لابی سنگین غرب تنها ۱۹ رأی موافق کسب کرد و ۱۵ کشور با رأی ممتنع یا مخالف عملاً مشروعیت آن را زیر سؤال بردند. در قطعنامه حقوق بشری سازمان ملل نیز ۶۳ کشور رأی ممتنع دادند؛ نشانهای از اینکه غرب دیگر قدرت اجماعسازی گذشته را ندارد.
بیانیه مشترک ایران، روسیه، چین، بلاروس، کوبا، ونزوئلا، نیکاراگوئه و زیمبابوه در محکومیت حمله آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای تحت پادمان آژانس نیز سندی دیگر از تغییر توازن قدرت است. چین صریحاً اعلام کرد که فشار برای تصویب قطعنامه تقابلی اوضاع را بدتر میکند و جامعه جهانی باید حملات نظامی به ایران را محکوم کند. روسیه نیز رفتار اروپا و آمریکا را «مخرب و بیثباتساز» خواند.
هماهنگی کشورهای عضو جنبش عدم تعهد، همراهی گروه دوستان سازمان ملل، و حمایت سازوکارهای نوظهور مانند شانگهای و بریکس از گسترش همکاری با ایران، همگی نشان میدهد که جهان نهتنها در حال دگرگونی است بلکه محورهای جدیدی در حال شکلگیریاند که غرب جایی در رأس آنها ندارد.
پارادایم ثابت ایران در برابر تغییرات ساختگی غرب
غرب تصور دارد که با فعالسازی اسنپبک یا تصویب قطعنامههای غیرواقعبینانه، میتواند ایران را وادار به عقبنشینی کند؛ غافل از آنکه ایران بارها ثابت کرده در برابر فشار تسلیم نمیشود و هر عقبنشینی، تنها مطالبهگری جدیدی را از سوی غرب به دنبال خواهد داشت. تهران بارها اعلام کرده که با پایان برجام، مبنای همکاری با آژانس صرفاً پادمان و NPT است و هیچ اقدام فراتر از آن را نمیپذیرد.
مسئولان وزارت خارجه کشورمان، عراقچی، غریبآبادی و نجفی—به صراحت تأکید کردهاند که با قطعنامه اخیر شورای حکام، توافق قاهره عملاً پایان یافته است. از سوی دیگر، در شرایطی که آژانس حتی حاضر نشده حملات آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران را محکوم کند، درخواست بازرسی از مراکز بمبارانشده بیمعناست.
ایران همکاریهای فنی و قانونی خود را مطابق مقررات ادامه میدهد، اما اجازه نخواهد داد ادعاهای واهی یا گزارشهای غیرصادقانه آژانس به ابزار فشار بدل شود. پارادایم ایران—تکیه بر اقتدار بومی، انسجام داخلی و جایگاه جهانی—قابل تغییر نیست.
امنیت؛ مفهومی که غرب فقط سوءاستفاده میکند
ادعای اروپا درباره نگرانی برای امنیت جهان، با واقعیت رفتارهای آن هیچ نسبتی ندارد. اگر امنیت دغدغه اروپا بود، چرا تجاوز نظامی آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران را محکوم نکرد؟ آیا دوجین آزمایشهای هستهای آمریکا و برخی متحدانش تهدید امنیت جهانی نیست؟ آیا حمایت تمامقد اروپا از نسلکشی در غزه نادیدهگرفتن خطر برای امنیت بینالملل نیست؟ آیا ارسال انبوه تسلیحات به اوکراین که میلیونها نفر را آواره کرده، مصداق بیاعتنایی به امنیت نیست؟
رفتار دوگانه اروپا نشان میدهد که اصل حاکم بر سیاست خارجی غرب نه امنیت است، نه اخلاق. این همان حقیقتی است که بورل، مسئول پیشین سیاست خارجی اتحادیه اروپا، صریحاً بیان کرده بود: «اخلاق در سیاست خارجی اتحادیه اروپا هیچ جایگاهی ندارد.»
نورنیوز