نورنیوز-گروه بین الملل: اندیشکده چتم هاوس لندن به ترامپ توصیه کرده بدون در نظر گرفتن ایران و ادغام نکردن تهران در نظم امنیتی جدید منطقه ای، دستاورد صلح در غزه و خاورمیانه پایدار نخواهد ماند و چشم انداز صلح و ثبات پایداری در منطقه وجود نخواهد داشت.
"اگر قرار است طرح صلح ترامپ برای غزه پایدار بماند، ایالات متحده به راهبردی جدید در مورد ایران نیاز دارد. گام اول دستاورد ترامپ در برقراری آتش بس در غزه مورد استقبال جامعه جهانی قرار گرفت، اما بدون تعامل دیپلماتیک، یک ایرانِ در تنگنا قرار گرفته و زخمی میتواند روند صلح بلندمدت را تضعیف کند."
اندیشکده "چتم هاوس" لندن با نگارش مقاله ای تفصیلی به ترامپ توصیه کرده به جای تلاش برای تشدید انزوا و فشارهای همه جانبه به ایران، تعامل دیپلماتیک و شکستن بن بست کنونی با تهران را برای تثبیت دستاورد صلح در منطقه، در دستور کار قرار دهد.
این اندیشکده انگلیسی نوشته است:
دستاورد ترامپ در اجرای مرحله اولیه طرح 20 مادهای خود، گامی مهم در جهت پایان دادن به جنگ غزه است. توانایی او در متمرکز کردن انرژی سیاسی بر این بحران، به ویژه در تضمین توافق بر سر آزادی گروگانها و زندانیان و وادار کردن هر دو طرف به برداشتن اولین گامها به سوی آتشبس، تعیینکننده بوده است.
با این حال، این تنها آغاز کار است. مسائل حیاتی مانند نحوه حکومت برغزه، مساله خلع سلاح حماس و در نهایت مسیر تشکیل کشور فلسطین، همچنان حل نشده باقی ماندهاند. این مسائل تعیین میکنند که آیا این توافق میتواند در درازمدت پایدار بماند یا خیر.
برای دستیابی به موفقیتی پایدارتر، دولت ترامپ باید دامنه دیپلماتیک خود را گسترش دهد. آمریکا نمیتواند تلاشهای خود را فقط به مسیر اسرائیل و فلسطین محدود کند. بنبست با ایران که از زمان جنگ 12 روزه ژوئن تاکنون راکد مانده است، اکنون بر هرگونه تلاشی برای دستیابی به صلح منطقهای گستردهتر، سایه افکنده است. تصمیم فرانسه، آلمان و بریتانیا برای اعمال مجدد تحریمهای سازمان ملل متحد در پایان سپتامبر، انزوای ایران را عمیقتر کرده است. اگر واشنگتن همچنان این موضوع را نادیده بگیرد، شانس تحکیم صلح پایدار کاهش خواهد یافت.
ترامپ این واقعیت را تصدیق کرده و هفته گذشته اظهار داشت که " آنها [دولت ایران] قرار بود ظرف یک ماه به سلاح هستهای دست یابند. و اکنون میتوانند عملیات را دوباره از سر بگیرند، اما امیدوارم که این کار را نکنند زیرا اگر این کار را بکنند، ما دوباره وارد عمل خواهیم شد."
ترامپ از تهران دعوت کرد تا در اجلاس "شرم الشیخ" در مورد غزه شرکت کند - که تهران آن را رد کرد. پیام واضح است: جاهطلبیهای هستهای نامشخص ایران و بنبست آن با ایالات متحده همچنان همچون یک شبح و سایه ثبات پایدار منطقهای را تهدید می کند.
موقعیت ایران
ایران در حال حاضر خود را از نظر راهبردی در گوشه رینگ با فضای مانور بسیار محدود میبیند. ایالات متحده و اسرائیل در طول جنگ 12 روزه ژوئن، آسیب جدی به برنامه هستهای ایران وارد کردند و تحریمهای مجدد اروپا (اسنپ بک)، مسدود کردن داراییها، تحریم تسلیحاتی و ممنوعیت تجارت انرژی را به همراه داشته است.
اقتصاد ایران پیش از این نیز تحت فشار شدید تحریمهای فشار حداکثری ایالات متحده بود که در سال 2018 پس از خروج ترامپ از برجام یا توافق هستهای ایران، دوباره اعمال شد. ارزش پول ملی همچنان در نوسان است، تورم در حال افزایش است، صادرات نفت محدود شده و سرمایهگذاری خارجی وجود ندارد.
این فشارهای اقتصادی به نارضایتی گسترده در داخل کشور دامن زده است. اعتراضات عمده ای از زمان ناآرامی های سال 2022(1401) دوباره ظهور نکردهاند. اما نظام حاکم بر ایران گزینههای عملی کمی برای جلوگیری از وخامت اوضاع در کوتاه مدت دارد. در عین حال، شبکه منطقهای ایران متلاشی شده و موقعیت آن ضعیفتر از هر زمان دیگری در دهه گذشته است.
حماس در جنگ غزه آسیب دیده و تحت فشار ترامپ مجبور به پذیرش آتشبس شده است. حزبالله در لبنان متحمل خسارات سنگینی در کادر رهبری خود شده و با فشارهای داخلی و بینالمللی فزایندهای برای خلع سلاح مواجه است.
شبه نظامیان عراقی - که زمانی به عنوان "نیروهای نیابتی" تهران فعالیت میکردند - اکنون تحت نظارت داخلی هستند و رهبران عراق مشتاقند از کشیده شدن به درگیری منطقهای پیش از انتخابات سراسری ماه نوامبر خود جلوگیری کنند و رژیم اسد در سوریه با دولت جدید شکننده "احمد الشرع "جایگزین شده است.
فقط حوثیهای یمن همچنان حملات پهپادی محدودی علیه اسرائیل انجام میدهند. اما ظرفیت آنها محدود است و انتظار میرود حملات اسرائیل علیه آنها از سر گرفته شود.
این تغییرات منطقهای باید برای ایالات متحده گشایشی ایجاد کند. با این حال، تاکنون، دولت ترامپ رویکرد خود را به اقدام نظامی ژوئن و گزینه پیشفرض ادامه تحریمهای حداکثری محدود کرده است. هنوز مسیر دیپلماتیک روشنی برای رسیدگی به جایگاه ایران در نظم منطقهای جدید در پیش گرفته نشده است.
این یک مشکل است. تاریخ نشان میدهد که بدون یک ابتکار دیپلماتیک روشن، ایران اغلب به نقش امتحان و آزمایش شده خود به عنوان یک عامل مخرب بازخواهد گشت.
ایران ممکن است به دنبال بازسازی برنامه هستهای خود و پرورش گروههای نیابتی جدید باشد. تهران در حال حاضر به دنبال ایجاد بازدارندگی و بازسازی دفاع هوایی خود برای آماده شدن برای رویارویی احتمالی دیگر با اسرائیل است.
رویکرد اروپا، چشمانداز دیپلماتیک را بیش از پیش آشفته کرده است. تصمیم سه کشور اروپایی برای اعمال مجدد تحریمها به منظور فشار بر ایران برای تعامل با دولت ترامپ بود.
اما این رویکرد نتیجه معکوس داد و بیاعتمادی بین تهران و پایتختهای اروپایی را عمیقتر کرد و سه کشور اروپایی را بدون هیچ استراتژی روشنی رها کرد. با فعال شدن مکانیسم ماشه، آنها فاقد اهرم و برنامه منسجمی برای تعامل مجدد با ایران یا میانجیگری بین واشنگتن و تهران هستند. اختلافات داخلی، موقعیت آنها را بیش از پیش تضعیف میکند. بدون رهبری ایالات متحده، سیاست تحریمهای اروپا در معرض خطر بیاهمیت شدن قرار دارد.
بحث ایالات متحده در مورد سیاست ایران، دچار تفرقه و سیاسی شدن است. دولت پرزیدنت ترامپ همچنان بر سر اینکه واقعا به دنبال چه نتیجهای است، اختلاف نظر دارد: تغییر رژیم، مهار هستهای یا ادغام مجدد ایران در یک نظم منطقهای. هر کدام از این موارد ابزارهای بسیار متفاوتی را میطلبند و بدون اجماع، واشنگتن با خطر ارسال سیگنالهای متناقضی مواجه است که چرخهای این بحران را به گردش در میآورد.
یک رویکرد دیپلماتیک جدید در قبال ایران
طرح کلی یک رویکرد جامعتر از قبل قابل مشاهده است. واشنگتن باید بازدارندگی نظامی خود را با یک چارچوب دیپلماتیک معتبر که محدودیتهایی را بر برنامه هستهای ایران تعیین میکند و در صورت پایبندی تهران، فضایی را برای تسکین اقتصادی جدی تهران باز میکند، همراه کند. همچنین باید با اتحادیه اروپا و بریتانیا که ظرفیت ترکیب فشار تحریمها با انگیزههای همکاری را دارند، هماهنگی نزدیکتری داشته باشد.
همچنین باید از طرفهای منطقهای جدید دعوت شود. گنجاندن عربستان سعودی در این چارچوب برای ایفای نقش میانجی، ایجاد روابط اقتصادی و ارائه ضمانتهای امنیتی ضروری است. ریاض با توجه به منافع خود در ثبات منطقهای گستردهتر، به مسیر عادیسازی روابط با تهران ادامه داده است.
جلوگیری از جنگ مستقیم دیگر بین ایران و اسرائیل نیز باید یک هدف اصلی باشد. یک درگیری مجدد، بیثباتی منطقهای را دوباره شعلهور و پیشرفت در غزه را مختل میکند. بنابراین، هر فرآیند دیپلماتیک گستردهتر باید به دنبال درک عدم تجاوز و عدم مداخله باشد، جایی که بازیگران منطقهای از خصومتهای مستقیم اجتناب میکنند و از استفاده از نیروهای نیابتی بیثباتکننده خودداری میکنند. چنین سازوکارهایی میتوانند به عنوان اقدامات اعتمادساز و پایهای برای یک معماری امنیتی منطقهای بلندمدت عمل کنند.
جایگزین این است که ایران را در حالت انزوا و رویارویی دائمی رها کنیم، که در نهایت پیشرفتی را که ترامپ در غزه به دست میآورد، تضعیف خواهد کرد. محور مقاومت از هم گسیخته میتواند در صورت گذشت زمان، خود را بازسازی کند. و یک برنامه هستهای که موقتا مختل شده است، میتواند دوباره از سر گرفته شود. مهار ایران بدون مسیر دیپلماتیک یک راه حل موقت است، نه یک راهبرد پایدار.
برای ترامپ، آتشبس غزه یک دستاوردی مهم است، اما کار سختتر هنوز پیش رو مانده است. حکومت بر غزه، تشکیل کشور فلسطین و تضمینهای امنیتی اسرائیل همگی حیاتی هستند. اما اگر به چالش ایران نیز پرداخته نشود، هرگونه صلحی شکننده خواهد بود.
ترامپ نشان داده است که میتواند انرژی، توجه و فشار را برای ایجاد پیشرفت بسیج کند. اکنون او باید همان عزم را برای شکلدهی به یک چارچوب منطقهای به کار گیرد که ایران را در یک نظم پایدارتر ادغام کند - یا حداقل از خراب شدن مرحله بعدی دیپلماسی خاورمیانه توسط ایران جلوگیری کند.