نورنیوز ـ گروه بینالملل: سعدالله زارعی در یادداشتی نوشت: «مصوبه اخیر دولت «نواف سلام»، لبنان را در شوک قرار داد. شاید عبارت «امیل لحود» که در وصف مصوبه روز چهارشنبه این دولت بیان گردید، کاملترین باشد؛ «خیانت ملی در حین جنگ». از اینرو رئیسجمهور اسبق لبنان اعلام کرد این کابینه باید منحل شود و رئیس آن به اتهام «خیانت به لبنان در حین جنگ» با رژیم صهیونیستی محاکمه شود.
همزمان با طرح این مصوبه در هیئت دولت، جوزف عون و فرمانده ارتش لبنان از طریق «نبیهبری» رئیس پارلمان و متحد حزبالله، به مقاومت لبنان پیغام دادند که بنا ندارند از «زور» برای اجرای مصوبه مبنی بر خلع سلاح حزبالله استفاده نمایند که این از یکسو در تناقض با این مصوبه است چرا که مصوبه کابینه، ارتش را مکلف کرده است که تا پایان ماه جاری میلادی طرح خود را برای خلع سلاح حزبالله به دولت ارائه دهد و تا پایان سال جاری میلادی ـ پنج ماه دیگر ـ به انجام برساند. از سوی دیگر این اظهارات بیانکننده تناقض در تصویب و اجرای خلع سلاح حزبالله میباشد. درواقع مهمترین نهادهای لبنانی مأمور به اجرای این مصوبه اعتراف کردهاند که توان اجرای آن را ندارند.
مصوبه دولت لبنان علیرغم آن صورت گرفت که وزرای شیعه بهعلاوه یک وزیر از اهل سنت ـ متعلق به جماعت اسلامی لبنان که متحد حزبالله است ـ قبل از تصویب و به محض طرح بحث، جلسه کابینه را ترک کردهاند. سنت جاری در لبنان این است که مصوبات پارلمان و دولت تنها در صورتی اعتبار دارند که هر سه طایفه اصلی لبنان (شیعیان، مارونیها و سنیها) در تصویب آن مشارکت داشته باشند. نواف سلام با زیرپا گذاشتن این سنت حقوقی با استناد به اکثریت آرای 17 عضو کابینه، مصوبه را برای اجرا به ارتش ابلاغ کرده و این در حالی است که میدانسته، ارتش در عمل از چنین قدرتی برخوردار نیست و به دلیل حضور طرفداران شیعه، مسیحی و سنی حزبالله در ترکیب ارتش، در صورت اجرای مصوبه دولت، ارتش متلاشی میشود. به همین دلیل فرمانده ارتش صراحتاً عدم آمادگی ارتش را برای اجرای مصوبهای که به یک چالش عمیق داخلی میانجامد، اعلام کرده است. در خصوص این مصوبه و وضعیتهایی که به احتمال زیاد پس از آن بهوجود میآید، نکات زیر اهمیت دارند:
1ـ بحث خلع سلاح حزبالله در لبنان بخشی از یک طرح بزرگتر تحت عنوان «خلع سلاح مقاومت» میباشد که طی ماههای گذشته به طور همزمان علیه اجزای مقاومت در منطقه دنبال شده است. هدفگیری این طرح تغییر اساسی وضعیت غرب آسیا و به قول غربیها خاورمیانه است. سه کشور آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستی ـ به همین ترتیب ـ خلع سلاح مقاومت در کل منطقه را دنبال میکنند تا به «غرب آسیای جدید» یا خاورمیانه جدید برسند. از نظر این سه دولت که هر کدام مجموعههایی را به دنبال خود دارند، مقاومت بدون سلاح، قادر به حفظ موقعیت برتر خود در مناسبات نظامی ـ امنیتی و حتی سیاسی نیست. آنان معتقدند مقاومت در فلسطین، لبنان، عراق، یمن و ایران با نشان دادن قدرت سلاح توانسته است ملتها را به مبارزه با نظام سلطه و عوامل منطقهای آن امیدوار نماید. بنابراین اگر خلع سلاح اتفاق بیفتد عملاً امید اجتماعی به مقاومت جای خود را به یأس داده و گروههای صاحبنام مقاومت در منطقه را به سطح گروههای دارای تأثیر محدود و در اندازه دیگر گروهها تقلیل داده و به مرور از حیز انتفاع ساقط مینماید. عربستان سعودی بهطور خاص به خلع سلاح مقاومت به مثابه پلی برای رسیدن به خاورمیانه مدنظر خود نگاه میکند. کمااینکه آمریکا و رژیم اسرائیل نیز مقدمه اجرا و موفقیت هر طرحی در این منطقه را تضعیف محور و اجزای مقاومت میدانند. اینگونه است که به طور همزمان خلع سلاح مقاومت در غزه (در حین جنگ!) خلع سلاح حزبالله در لبنان، خلع سلاح جریانات مقاومت در عراق، درگیر کردن مقاومت در یمن و محدودسازی سلاح ایران دنبال میگردد. اینجا ضمناً اهمیت یک موضوع روشن میشود و آن این است که متقابلاً قدرت آمریکا در منطقه در حوزههای مختلف (سیاسی، فرهنگی، تکنولوژیک و اقتصادی) وابسته به قدرت سلاح آن است و اگر این آسیب ببیند نمیتواند در حوزههای دیگر به جایی برسد.
2ـ مصوبه دولت لبنان فیالواقع مصوبهای پردردسر برای اعضای تصویبکننده آن است. در لبنان هیچ چالشی پیچیدهتر از چالش سلاح مقاومت نیست چرا که از یکسو همه میدانند سلاح برای امنیت و ثبات لبنان یک موضوع حیاتی است، از سوی دیگر نقطه اتکای لبنان در معادلات امنیتی و وجه برتریدهنده به آن در مواجهه با چالشهای امنیتی ـ نظامی است. بازی نواف سلام با وجه برتریدهنده لبنان، بدترین بازی کابینه او به حساب میآید و عملاً سبب محو او از صحنه سیاسی لبنان میشود و حداکثر پس از ده ماه ـ تا انتخابات اردیبهشتماه آینده ـ صحنه سیاسی لبنان را برای همیشه ترک خواهد نمود. کمااینکه ژوزف عون نیز شانس ادامه کار پس از انتخابات پارلمانی آینده را از دست میدهد؛ چرا که این دو بدون آرای شیعیان قادر به انتخاب شدن دوباره نیستند. بنابراین میتوان گفت آنان اولین قربانیان این طرح محسوب میشوند. انتخابات آینده لبنان به هر ترکیبی که منجر شود، جمعیت شیعه کرسیهای خود را بهطور سنتی و قطعی خواهد داشت و انتخابات چند ماه پیش شهرداریها و نتایج قاطعی که حزبالله در آن به دست آورد، ثابت میکند موقعیت شیعیان و دو گروه آن یعنی حزبالله و جنبش امل در صحنه سیاسی و اجتماعی لبنان تثبیت شده است. چرا آمریکاییها و سعودیها به قربانی شدن دو شخصیتی که ماهها برای روی کار آوردن آنها تلاش کرده بودند، تن دادند؟ پاسخ این سؤال را باید در سختی کار با حزبالله جستوجو کرد. این مصوبه نشان داد اجرای یک طرح علیه حزبالله بدون پذیرفتن قربانی اصولاً به جایی نمیرسد.
3ـ همانطور که چندین شخصیت وجیه لبنانی اعلام کردند، مصوبه خلع سلاح حزبالله یک مصوبه ملی نیست بلکه یک پروژه سعودی، آمریکایی، اسرائیلی در حین درگیر بودن لبنان در جنگ میباشد و هیچ توجیه لبنانی ندارد. آمریکاییها طی یک طرح دو مرحلهای وارد شده و آشکارا جوزف عون و نواف سلام را برای پذیرش این طرح تحت فشار قرار دادند. اینجا یک سؤال اساسی وجود دارد آیا این سه دولت نمیدانستند خلع سلاح حزبالله در ساختار لبنان قابل اجرا نیست؟ مسلماً میدانستند. آمریکا، عربستان و رژیم اسرائیل تجربه این 30 سال را دارند و میدانند خلع سلاح حزبالله که درواقع خلع سلاح لبنان است، حتی در میان مسیحیان و اهل سنت از پشتوانه مردمی برخوردار نیست و با اجماع لازم بین گروههای لبنانی هم توأم نمیباشد. بنابراین برای آمریکاییها عدم اجرای این مصوبه و به تعبیر بهتر نسخه موسوم به طرح باراک واضح بوده است اما چرا بر تصویب آن تأکید داشتهاند؟ برای آنکه بر اقدامات جنایتکارانه و تروریستی اسرائیل وجاهت بخشیده و کار آن را در ترورهای آینده آسانتر نمایند. کمااینکه رژیم اسرائیل روز پنجشنبه پس از آنکه حملات تروریستی در بخشهایی از لبنان به اجرا گذاشت و از جمله طی آن یک فرمانده وابسته به جنبش اسلامی ـ سنی ـ لبنان که هوادار حزبالله میباشد را به شهادت رساند، اعلام کرد، راه لبنان را برای اجرای مصوبه اخیر هیئت دولت این کشور هموار کرده است.
4ـ اما یک سر این مصوبه قرار گرفتن لبنان در پرتگاه درگیری داخلی است. حزبالله لبنان علیرغم قدرت گستردهای که دارد و دیگران قابلیت رقابت با آن را ندارند، نهتنها از درگیری داخلی استقبال نمیکند بلکه اصولاً درگیری داخلی خط قرمز آن میباشد و یکی از مهمترین دلایل محبوبیت آن به حساب میآید. بنابراین این خویشتنداری در یک طرف ماجرا وجود دارد اما آیا این خویشتنداری دوطرفه خواهد بود؟ حزبالله برای آنکه طرف مقابل تحریک نشود در حالی که پس از مصوبه پارلمان میتوانست در خیابانهای بیروت و بقیه شهرهای لبنان اجتماعات میلیونی راه بیندازد، به تظاهرات محدود و نمادین موتوری در بیروت و چند شهر دیگر بسنده کرد. بنابراین حزبالله نشان داد، در این خصوص هوشمندانه رفتار میکند. اما طرف مقابل به این صحنه چگونه میاندیشد؟ واقعیت این است که عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی از استفاده از عوامل خود برای ایجاد آشوب ابایی ندارند و حاضرند مردم لبنان را قربانی سیاستهای خود بنمایند. پس میتوان گفت به احتمال زیاد وابستگان عربستان و سیستم تحت هدایت رژیم اسرائیل در لبنان با هدف واداشتن حزبالله به قبول خلع سلاح وارد کار میشوند و در این میان طبعاً نیروهای سمیر جعجع موسوم به قوات لبنانی تحریکپذیرتر هستند. اما در نهایت واضح است که دامن زدن به آشوب در لبنان ضمن آنکه یک باخت دوطرفه میباشد، در ادامه، بیشتر به ضرر عربستان و رژیم اسرائیل تمام میشود؛ چرا که اگر شیعیان بخواهند میتوانند بهطور کلی بخش جنوبی از میانه بیروت تا مرزهای جنوبی و شرقی و غربی را تحت کنترل خود درآورند. آنان تنها کسانی هستند که قدرت کنترل لبنان را دارند. بنابراین به نظر میآید در کنار دلایل آشوب، دلایل دیگری هم وجود دارند که امید به عدم آشوب و پیدا شدن راههایی برای حل مسئله و حفظ سلاح مقاومت را افزایش میدهد.»