نونیوز- گروه سیاسی: با پایان جنگ 12 روزه و آغاز آتشبس، نیاز افکار عمومی به روایتهای روشنگر از زمینهها و ریشهها و رخدادها و اطلاعات پشت پردهی این بحران، برخی از شخصیتها را به عرصه کشاند تا روایت خود را عرضه کنند و از این طریق، ابعاد و اضلاعی از ماجرا را از نگاه و زبان خود توضیح دهند. این روندی طبیعی و بلکه ضروری است که با موجی از روایتهای متفاوت و بعضاً متغایر مواجه شویم. اکنون در فضای سیاسی و رسانهای ایران هم شاهد عرضه چنین روایتهایی در قالبهای گوناگون هستیم. مصاحبه قابل تأمل و پرنکته سیدعباس عراقچی، آخرین حلقه از این زنجیره روایی تاکنون است که بازتابها و واکنشهای مثبت و منفی فراوانی در پی داشته است. دور از انتظار نیست که در روزهای آینده، شخصیتهای دیگری از میان سیاسیون یا نظامیان هم به میدان ورود کنند و روایت خود را منتشر نمایند. شاید خالی از لطف نباشد که در این زمینه، اندکی تأمل شود و درباب آداب معقول و موجه روایتگری مباحثی در میان بیاید.
روایت: هم هنر و هم مسئولیت
در روزگار بحرانها و آزمونهای بزرگ ملی، روایتگری نه یک هنر صرف، که یک مسئولیت تاریخی و اخلاقی است. پس از جنگ ۱۲ روزه اخیر که با حملات سنگین دشمن آغاز شد و با انسجام نیروهای داخلی، افکار عمومی، و جناحهای سیاسی به دفاعی ملی و پیروزمندانه بدل گردید، اکنون زمان بازخوانی و تحلیل آن فرا رسیده است. اما آنچه در فضای عمومی دیده میشود، تکثر روایتها، تفاوت لحنها، و گاه حتی برخوردهای تقلیلگرایانه یا جانبدارانه در روایت این رخداد ملی است؛ وضعیتی که بعضاً باعث سردرگمی افکار عمومی میشود، و بلکه گاه به دلخوری و تضعیف روحیه همدلی میانجامد. در چنین فضایی، پرسش بنیادین این است: آیا روایت هر فرد یا نهادی از یک مسئله ملی، صرفاً بازتاب تجربه شخصی اوست یا باید تابع اصولی اخلاقی، ارتباطی و عقلانی مستقلی باشد؟ به نظر میرسد باید تلاش کرد تا به این پرسش پاسخ داد و برخی از مبانی روایتگری مسئولانه در رخدادهای کلان ملی را با تکیه بر تجربه جنگ ۱۲ روزه بازخوانی نمود.
شک نیست که روایتگری در حوزه مسائل ملی، با داستانسرایی شخصی تفاوت دارد. راوی یک رخداد ملی، در حال مشارکت در ساخت حافظه جمعی یک ملت است؛ حافظهای که در آینده به ابزار هویتسازی، الگوپردازی، و حتی سیاستورزی بدل خواهد شد. از این رو، هر واژه، هر حذف، هر تأکید و هر سکوت در روایت یک مسئله ملی، بار معنایی سنگینی دارد و باید با دقت، مسئولیت و آگاهی انتخاب شود.
راویان رسمی، اعم از مقامات سیاسی، فرماندهان، مسئولان دولتی یا شخصیتهای رسانهای، باید آگاه باشند که روایتشان نه تنها روایت «خود» آنها، بلکه در بسیاری موارد مرجع افکار عمومی و منبع تاریخنگاری نسلهای آینده خواهد بود. روایت آنها نهتنها یک گزارش، بلکه یک داوری است. و داوری بیانصاف، داوری خطرناک است. درست است که هیچ گاه نمیتوان ویژگی شخصیبودن را از روایت حذف کرد اما راوی باید به این نکته وقوف داشته باشد که روایت شخصیاش در نهایت مسئولیتشناسی عرضه شود
روایت منصفانه دعوتی است به گفتوگو
یکی از نخستین اصول روایتگری معقول، پایبندی به انصاف در بازنمایی نقشها، نیتها و نتایج است. در جنگ ۱۲ روزه، همانگونه که فرماندهی نظامی نقش برجستهای داشت، افکار عمومی، رسانههای ملی، اجماع جناحها، دیپلماسی منطقهای، و حتی سکوت یا همدلی طیفهای منتقد نیز در شکلگیری پیروزی سهم داشتند. راوی آگاه، باید بداند که بزرگی نقش خود، با نفی نقش دیگران افزایش نمییابد. وارونهسازی سهمها یا نادیدهگرفتن تلاش سایر بازیگران، نهتنها نشانهای از ضعف اخلاقی روایت است، بلکه باعث خدشه در اعتبار خود راوی میشود.
از سوی دیگر، روایت معقول، باید به اصل همزمانی و پرهیز از داوری شتابزده نیز پایبند باشد. تحلیل یک رخداد ملی، باید پس از گذشت زمان، بررسی ابعاد مختلف و شنیدن صداهای گوناگون انجام گیرد. روایت فوری، آنهم از موضع قدرت، بیشتر به قضاوت میماند تا روایت.
یکی از آفات روایتگری بد، تحقیر مخاطب و سادهسازی واقعیتها بهنفع ساختن یک روایت رسمی و فرمایشی است. مخاطب امروز، رسانهمند، تحلیلگر، و پرسشگر است. کوچکانگاشتن مخاطب، بازی با اعتماد عمومی است و دیر یا زود، موجب رویگردانی از روایت رسمی خواهد شد. راوی عاقل، نهتنها باید سخن خود را با اتکا به منابع و شواهد بیان کند، بلکه باید امکان گفتوگو با روایتهای دیگر را نیز باز بگذارد. در اینجا، روایتگری خوب، بیش از آنکه نهایی و مطلق باشد، دعوتکننده به تامل، شنیدن صداهای دیگر، و پذیرش پیچیدگیهاست.
در روزهای پس از جنگ ۱۲ روزه، برخی روایتها، با رعایت دقت، انسجام و انصاف، ستایشبرانگیز بودند. برخی از شخصیتها، اعم از سیاسی یا نظامی، در کنار تاکید بر آمادگی نیروهای مسلح، نقش افکار عمومی و رسانهها و فعالان عرصه سیاست و دیپلماسی را نیز برجسته ساختند که نشان از روایتگری مسئولانه داشت. آنها از واژههایی استفاده کردند که به جای جدایی، همافزایی میآفرید، و از قهرمانسازی اغراقآمیز به دقت پرهیز کردند.
در نقطه مقابل، روایت برخی مسئولان دیگر که کوشیدند با لحن طعنهآمیز، سهم بازوهای دیگر را نادیده بگیرند، نمونههایی از روایتگری تقلیلگرا و تفرقهافکن بودند. چنین روایتهایی، نهتنها خاطره جمعی را زخمی میکنند، بلکه فضای وحدت ملی را نیز از بین میبرند.
مشق فروتنی در روایتگری صادقانه
تاریخ از دل روایتها ساخته میشود، و آینده از دل تاریخها شکل میگیرد. هر راوی، در برابر آیندگان مسئول است؛ نهفقط برای آنچه گفته، که برای آنچه نگفته، تحریف کرده یا بهزور به ذهنها تزریق کرده است. راوی در موقعیت قدرت، باید فروتنی را مشق کند، نه سلطهگری بر حافظه عمومی را. روایت اگر صادقانه، چندصدایی و واقعگرا باشد، زمینهساز همبستگی ملی است. اما اگر آمیخته با تحقیر، حذف و اغراق باشد، تبدیل به ابزاری برای تولید شکافهای پنهان در جامعه میشود.
در روزگار پس از بحران، کشور نیازمند روایتی است که نه روایت نظامی صرف باشد، نه فقط تحلیل سیاسی یا هیجان رسانهای، بلکه حاصل تلفیق حقیقت، همدلی، و منافع ملی باشد. راویان امروز، باید بدانند که اگر در بازگویی جنگ ۱۲ روزه، بهجای فهم مشترک، تفاخر جناحی یا تخریب رقیب را جایگزین حقیقت کنند، نهتنها به ملت، بلکه به حافظه تاریخی خود نیز جفا کردهاند. باید روایت را نه میدان رقابت، بلکه سکوی وحدت بدانیم. روایتگری در مسائل ملی، همانقدر که یک حق است، یک وظیفه و امانت نیز هست. امانت را با بیانصافی نیالاییم.
نورنیوز