نورنیوز-گروه بینالمل: سابقه تاریخی آلمان گواه روشنی بر رویکردهای تجاوزکارانه و جنگطلبانه این کشور است.آلمان که دو جنگ جهانی را با میلیونها کشته به نام خود ثبت کرده، هنوز لکه ننگ حمایت از استفاده صدام از سلاحهای شیمیایی در سردشت و حلبچه را بر پیشانی دارد؛ جنایتی که هیچگاه بابت آن عذرخواهی نکرد.
اکنون با افزایش چشمگیر بودجه نظامی تحت بهانه جنگ اوکراین و پیشنهاد رسمی برخی مقامات برای دسترسی به چتر هستهای اروپایی، نگرانیها از احیای جاهطلبیهای هستهای در آلمان جدیتر شده است. جامعه جهانی باید برای راستیآزمایی شفاف و دائمی فعالیتهای هستهای آلمان اقدام فوری کند.
مرتس و بازتولید نازیسم در سیاست امروز
رفتارهای فریدریش مرتس صدر اعظم آلمان، بازتابی از تفکرات نژادپرستانه و جنگطلبانهای است که با ادبیات نازیها قرابت دارد.
مرتس با ادبیاتی خشن و تحقیرآمیز نسبت به تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران و منطقه سخن گفته و تلاش دارد آلمان را به قدرت نظامی برتر تبدیل کند.
این تفکر نازیستی در کنار میزبانی ۲۰ کلاهک هستهای آمریکا، زنگ خطر جدی برای امنیت جهانی است. خلع سلاح هستهای آلمان، چه در سطح تسلیحات آمریکایی و چه در پیشگیری از تولید مستقل سلاح اتمی، باید به یک مطالبه جهانی تبدیل شود.
آلمان؛ شریکی مطیع برای صهیونیسم
آلمان طی دهههای اخیر به حامی راهبردی رژیم صهیونیستی تبدیل شده است. این کشور نه تنها میلیاردها دلار بابت افسانه هولوکاست به اسرائیل پرداخت میکند بلکه در طول جنایات غزه نیز همواره در کنار رژیم صهیونیستی ایستاده است.
آلمان یکی از بزرگترین تأمینکنندگان تسلیحات برای تلآویو بوده و هیچگاه در قبال کشتارهای غزه، لبنان، سوریه و تجاوز به ایران، کوچکترین اعتراضی نکرده است.
در چنین شرایطی، احتمال همکاری هستهای مخفیانه میان آلمان و رژیم صهیونیستی کاملاً جدی است و لزوم نظارت سختگیرانه بر فعالیتهای هستهای آلمان بیش از پیش احساس میشود.
فروپاشی اخلاقی نهادهای بینالمللی
آنچه این بحران را پیچیدهتر میکند، رویکرد نهادهای بینالمللی مانند آژانس انرژی اتمی و شورای امنیت است که در برابر جاهطلبیهای هستهای آلمان سکوت کردهاند.
در حالی که ایران طی دو دهه تحت شدیدترین بازرسیها قرار داشته و حقوق هستهای مشروع خود را از دست داده است، آلمان علناً از پروژههای هستهای نظامی سخن میگوید و هیچ واکنشی از این نهادها دریافت نمیکند. این رفتار دوگانه، نه تنها مشروعیت نهادهای بینالمللی را زیر سؤال میبرد بلکه حقانیت تصمیم جمهوری اسلامی ایران در محدود کردن همکاریهای خود با این نهادها را نیز تقویت میکند.