نورنیوز ـ گروه سیاسی: محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی و معاون سیاسی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران، در یادداشتی نوشت: «دولت مستقر امروز فاقد گفتمان سیاسی روشن است؛ این فقدان، مسألهای حیاتی وغیرقابل کتمان است و اگر توجه به رفع آن نادیده گرفته شود، نه تنها مشروعیت سیاسی دولت آسیب میبیند؛ بلکه انسجام اجتماعی و کارآمدی اجرایی آن را نیز بهخطر میاندازد.
مرور حوادث منجر به از دست رفتن رییس جمهور سیزدهم و روند سیاسی منتهی به تأمین پیشنیازهای انتخابات ۱۴۰۳ پس از رحلت مرحوم ابراهیم رئیسی، نشان میدهد که قصه انتخابات را احزاب تدارک ندیدند؛ بلکه بنا به تدبیر شخص رهبر انقلاب صورت بندی حضور نامزدها و رقابت ها فارغ از دخالتهای صحیح و سقیم اعضای شورای محترم نگهبان سامان گرفت. نیروی سیاسی مهم اصلاحطلب سالیانی بود که از مشارکت قاطع درانتخابات به تردید افتاده و فاصله گرفته بود؛ به حدی که چهره نمادین ورهبر جریان اصلاحات، حدفاصل ۱۴۰۲-۱۴۰۳ دو پیام جدی، تصریحاً وتلویحاً به جامعه ایران داشت: نخست، اعلام اشکار ضرورت غیرفعال شدن در انتخابات فرمایشی وعملاً کنارهگیری از شرکت در انتخابات،
دوم، یک نوع ابراز جدایی از چسبندگی از جنس پیشین وبه تعبیر رادیکال ان گسست از منظومه مدیران عالی نظام که بزعم ایشان نظام سیاسی را به قهقرا برده واز هویت اولیه تهی کرده اند واین موضع سیاسی را در برخی نشستها و اظهارنظرها مطرح کردند. این پیامها بهخصوص در غیاب چهرهای مانند مرحوم اکبر هاشمیرفسنجانی برای جامعهای که خاتمی برایش نقش چراغ راه وراهبر صادق وصمیمی است، نگرانکننده بود؛ اما هوشمندی وتدبیری که ازسوی رهبری اتخاذ شد، ماجرا را تغییر داد.
در میانه این رخدادهای حساس، چهرهای از دل اصلاحطلبان، مسعود پزشکیان بهعنوان قهرمان این داستان وبا حمایت غیرمستقیم رهبری وارد میدان شد؛ نکته مهم اینکه نه تنها تمامی گروههای اصلاحطلب، که شخص شخیص جناب خاتمی هم با تشخیص به موقع و به دور از هرگونه لیت و لعل و بدون دعوت رسمی یا سازماندهی قبلی، به حمایت از پزشکیان پرداختند. این رفتار، پیام آشکاری برای جامعه و جریانهای سیاسی داشت: بازگشت به عقلانیت، اجماع و مشارکت در ساختن آینده.
احزاب سیاسی نیز که ابتدا با تردید به پزشکیان نگاه میکردند به تدریج او را بهمثابه ظرفیت تحولسازی باورکردند که میتواند پیوند میان ارزشها و الزامات سیاستورزی مدرن را برقرار کند. این لحظه تاریخی، درسال ۱۴۰۳ ودرکوران تحولات انتخابات زودرس، شباهت زیادی به مقطع پس از رحلت حضرت امام خمینی(ره) در سال ۱۳۶۸ داشت؛ زمانی که اجماعی ملی برای واگذاری اداره کشور به آیتالله هاشمیرفسنجانی شکل گرفت تا بتواند کشور را از بحرانهای ناشی از جنگ عبور دهد. بدون اینکه از این شباهت وقرینه سازی قصد ناصوابی برای تکریم بیش از حد کسی ویا تخفیف شأن بزرگان پیشین را داشته باشیم اکنون نیز در نقطهای قرار داریم که باید بار دیگر برتحقق چنین اجماعی تاکید کرد ودر فرایند شکل گیری «ن کوشید. زیرا کشور با مصایب جدی- چه داخلی و چه بینالمللی- مواجه است. در این مسیر، مسعود پزشکیان که فرصت وموهبت ناخواستهای بود که خداوند وی را به اصلاحات هدیه داد. باید تبدیل به قهرمانی شود تابتواند دو دوره ریاستجمهوری را با پشتوانهای که واجد گفتمان روشن سیاسی واجتماعی باشد، ادامه دهد.
برای رسیدن به چنین هدفی شرط نخست، داشتن یک گفتمان غالب است؛ این گفتمان نباید محصول فرد رئیسجمهور تنها باشد؛ بلکه دولت و کابینه بهعنوان منظومهای تمام عیار باید آن را بسازد، باور کنند و ترویج دهند.
متاسفانه، اکثریت وزرا چنین حسی و مسئولیتی را برای خود قائل نیستند. بهویژه وزرای بخشی که از اساس، خود را بیرون از عرصه سیاست و گفتمانسازی میبینند؛ اما نقش وزارتخانههای غیربخشی، بهویژه وزارت کشور، در این میان برجسته است.
در دورههای آقای خاتمی و آیتالله هاشمی، وزیر کشور در عمل، قائممقام رئیسجمهور دربخش مهمی از ماموریتهای دولت بود و در تراز بالایی از سیاست داخلی ایفای نقش میکرد. اما امروز، کسی چنین نقشی برای وزارت کشور متصور نیست. هرچند ظرفیت آن وجود دارد. وزیر کشور فعلی، جناب آقای مومنی، به رغم پیشینه نیروی انتظامی و تجارب متعدد عملیاتی، خوشبختانه از توان بالایی برای ایفای نقش مدنی و جامعهمحور برخوردار است؛ تصویری که از او در گذشته در رسانهها ثبت شده نیز نشانگر وجود فهمروشن ومردمی درنگاه اجتماعی و شهروندی در مدیریت است.
این سرمایه انسانی و مدیریتی باید در موقعیت فعلی فعال شود. نقش وزارت کشور، فراتر از امری اداری برای انجام انتخابات و امنیت داخلی است. این وزارتخانه باید به مرکز ثقل گفتوگوهای ملی تبدیل شود؛ جایی برای برقراری پیوند میان حاکمیت و جامعه. این پیوند باید از طریق برگزاری نشستها، گفتوگو با نخبگان، همایشها و حضور فعال در بحثهای عمومی برقرار شود.
امروز با تمام امیدی که به این وزارتخانه فرابخشی داریم؛ اما صدایی شنیده نمیشود، در حالی که نیاز داریم این وزارتخانه، زبان گویا و تصویر تمام نما وچهره سیاسی دولت باشد. ساخت گفتمان فقط کار رئیسجمهور نیست. این مسئولیت باید به نهادهای کلیدیای واز همه واجبتر به وزارت کشور واگذار شود.
این وزارتخانه با گستره وسیع بدنه خود- از ۳۰ استاندار و۲۵۰فرماندار، تا هزار بخشدار و دهها هزار دهیار- اگر بهدرستی در مسیر گفتمانسازی قرار گیرد، نهتنها جایگاه خود را ارتقا میدهد بلکه میتواند چهرهای سیاسی و اجتماعی به کل دولت ببخشد. مسعود پزشکیان اکنون در جایگاه قهرمان برای ایفای نقش تاریخی وملی خود قرار دارد. برای ماندگاری این نقش باید دولت او زبان گویا،شفاف،صادقانه و مردمی داشته باشد؛ زبانی برای گفتوگو، برای اقناع، برای پیوند با جامعه. اگر این زبان ساخته نشود، حتی موفقیت یکدورهای نیز ممکن است در تاریخ فراموش شود اما اگر ساخته شود نهتنها میتوان دو دوره ریاستجمهوری را سامان داد بلکه گامی بهسوی بازسازی سرمایه اجتماعی برای اینده است.