نورنیوز- گروه فرهنگی: در روزگار پرهیاهو و متکثر امروز، جامعه ایران بیش از همیشه با چالشهایی در عرصه معرفت، اخلاق و سیاست روبروست. افراط و تفریطهای مذهبی، تعارضهای اجتماعی، گسست میان سنت و مدرنیته و ضعف گفتوگوی سازنده میان نخبگان و مردم، همگی نشان از نیاز به یک «نقطه تلاقی» دارند؛ نقطهای که در آن عقل، دین، تجربه زیسته و حکمت تاریخی در کنار هم قرار گیرند. در چنین بزنگاهی است که نام ملاصدرا، فیلسوف بزرگ دوره صفوی، نهفقط بهعنوان یک چهره تاریخی، بلکه بهعنوان راهنمایی برای بازاندیشی در نسبت عقل و دین، بار دیگر مطرح میشود.
بحران عقلگریزی؛ زخمی بر پیکر دینداری معاصر
یکی از مشکلات بنیادین جامعه امروز ایران، کاهش نقش عقلانیت در عرصه دینورزی و تصمیمگیری عمومی است. از یکسو، نوعی دینداری احساسی و هیجانی، بیآنکه پشتوانه عقلی و معرفتی داشته باشد، رواج یافته است. از سوی دیگر، جریانهایی که داعیه تجدد دارند، گاه با نگاهی افراطی، دین را از اساس طرد میکنند و آن را مانعی در مسیر توسعه و پیشرفت معرفی مینمایند.
نتیجه چنین گسستی، فروپاشی گفتوگو میان دو سوی جامعه و افول «عقلانیت اجتماعی» است؛ عقلانیتی که بتواند پل بزند میان ایمان و تجربه، میان سنت و مدرنیته، و میان ارزشهای الهی و ضرورتهای زیستجهان معاصر. اما آیا چنین عقلانیّتی امکانپذیر است؟ پاسخ را میتوان در اندیشههای حکما و فیلسوفانی همچون ملاصدرا جست.
صدرالدین محمد شیرازی، ملقب به ملاصدرا (۱۰۵۰ق)، یکی از بزرگترین فیلسوفان اسلامی است که با تأسیس نظام معرفتی و فلسفی «حکمت متعالیه» کوشید تا بین وحی، عقل و شهود آشتی برقرار کند. او بر این باور بود که راه شناخت حقیقت نه در تعصب صرف به ظواهر شرع است و نه در عقلانیت بریده از وحی؛ بلکه در تلفیقی عمیق از سه منبع اصلی معرفت: عقل، نقل و شهود.
ملاصدرا برخلاف بسیاری از متکلمان و فقیهان پیش از خود، عقل را نه یک رقیب برای دین، بلکه ابزار فهم عمیقتر آن میدانست. او در «اسفار اربعه»، عقل را راهی برای فهم حکمت الهی و ساختن زیست انسانی میدانست و نشان داد که اصول عقلی، اگر بهدرستی فهم شوند، نهتنها با وحی ناسازگار نیستند، بلکه آن را تقویت میکنند. در اندیشه او، حتی معاد جسمانی، که در ظاهر غیرعقلانی مینمود، با مفاهیم فلسفی نظیر «جسم مثالی» و «تجرد نفس» تحلیل شد و درکی عقلی از آموزههای دینی ممکن گردید. این نگرش، دین را از سطح تقلید و ظاهرگرایی، به افق تأمل، فهم و انتخاب آگاهانه ارتقاء میداد.
درس ملاصدرا: عقلانیت بهجای نزاع ایدئولوژیک
اگر جامعه امروز ایران بخواهد از دوگانهسازیهای کاذب و تضادهای فلجکننده رهایی یابد، نیازمند بازخوانی سنت عقلانی خویش است؛ سنتی که ملاصدرا یکی از قلههای آن است. عقلگرایی دینی به سبک ملاصدرا، برخلاف برخی خوانشهای التقاطی، نه تسلیم در برابر عقل ابزاری مدرن است، نه واپسگرایی دینی. بلکه نوعی تعادل است؛ تعادلی که در آن عقل ابزار فهم بهتر وحی است، و وحی، راهبر عقل در مسیر رستگاری.
چنین خوانشی، میتواند الگویی برای تعامل نیروهای اجتماعی و فکری نیز باشد. در شرایطی که جامعه گرفتار نزاع ایدئولوژیک، طرد متقابل و نفی گفتوگوست، رجوع به سنتی که تعادل، تأمل، و تساهل عقلانی را گرامی میدارد، میتواند سازنده باشد. بهویژه در فضایی که بخشهایی از دینورزی عمومی دچار افراطهای خشونتآمیز یا سطحینگر شدهاند، نیاز به عقلگرایی دینی بیش از پیش احساس میشود.
از منظر سیاستورزی و حکمرانی نیز، میراث صدرایی درسهای بزرگی برای جامعه ایران دارد. در حکمت متعالیه، «حرکت جوهری» بهعنوان اصل هستیشناختی، به ما یادآور میشود که موجودات – از جمله انسان و جامعه – همواره در حال شدن و تحولاند. این نگاه، راه را برای نوعی «پویایی معرفت دینی» باز میگذارد. دینی که در نسبت با زمانهاش، میتواند فهم نوین و بهروزشدهای از ارزشها ارائه دهد.
در سیاست نیز، این فلسفه، با ارج نهادن به عقل و درک موقعیت، میتواند الگوی مناسبی برای تصمیمسازی مبتنی بر مصالح واقعی جامعه فراهم آورد. در جامعهای که گرفتار شعارزدگی، سیاستزدگی و عقلگریزی است، بازخوانی مفاهیم صدرایی چون «عدل»، «حکمت» و «نظام احسن»، میتواند در بازتعریف نسبت دین و دولت مؤثر باشد.
ملاصدرا و معنویت مدرن: پیوندی ممکن؟
در عصر بحران معنویت، یکی از ظرفیتهای فراموششده اندیشه ملاصدرا، تلفیق عقل و عرفان است. او در حالیکه فیلسوفی با عقلانیت ساختاری و استدلالی بود، در عین حال متأثر از عرفای بزرگ اسلام نیز بود و فلسفهاش رنگی از سلوک معنوی داشت. این ویژگی، او را به فیلسوفی تبدیل کرده که میتواند مخاطب انسان معاصر نیز باشد: انسانی که در پی معنا، اما نه لزوماً در چارچوب نهادهای سنتی است. ملاصدرا با طرح مفاهیمی چون «سیر انفسی»، «عقل فعال» و «اتحاد عاقل و معقول»، راهی به سوی معنویت عقلانی میگشاید که برای جوان امروز ایرانی، شاید جذابتر از موعظههای کلیشهای سنتی باشد.
ایران امروز، بیش از همیشه به عقلانیت نیاز دارد؛ عقلانیتی که دین را نه ابزاری برای کنترل، بلکه چراغی برای روشنگری ببیند؛ عقلانیتی که سنت را نه طرد کند و نه تقلید کورکورانه، بلکه آن را بازخوانی کند؛ عقلانیتی که گفتوگو را جایگزین نزاع کند، و درک متقابل را بر طرد متقابل مقدم دارد. ملاصدرا، با میراث فلسفی خود، یکی از مهمترین سرمایههای ما در این مسیر است. اگر بخواهیم از بحران عقلگریزی، سیاستزدگی، ظاهرگرایی و خشونت کلامی عبور کنیم، رجوع به سنت صدرایی میتواند گامی مهم باشد؛ سنتی که عقل و ایمان را دو همسفر در مسیر حقیقت میداند، نه دو دشمن در میدان جنگ.