نورنیوز- گروه فرهنگی: زبان، نهتنها وسیلهای برای ارتباط، بلکه حامل هویت، حافظه تاریخی و چارچوب اندیشهی جوامع است. در ایران، زبان فارسی طی قرون متمادی نقشی محوری در شکلگیری و استمرار هویت ملی ایفا کرده است. از سوی دیگر، ایران سرزمینی چندزبانه و چندقومیتی است و زبانها و گویشهای محلی متعددی چون ترکی، کردی، لری، عربی، بلوچی، گیلکی و... در پهنه جغرافیای فرهنگی آن رواج دارند.
این همزیستی زبانی، در برهههایی از تاریخ با تنشهایی نیز همراه بوده و امروز نیز یکی از موضوعات حساس در سپهر سیاسی، فرهنگی و آموزشی ایران است. پرسش اصلی اینجاست: زبان فارسی بهعنوان زبان ملی، چه نقشی در وحدت فرهنگی و هویتی ایرانیان دارد؟ و این نقش، چگونه میتواند در نسبت با زبانهای محلی، بهجای رقابت، به همافزایی فرهنگی منجر شود؟
زبان فارسی؛ ستون هویت ملی ایرانی
زبان فارسی از قرن سوم هجری بهتدریج جایگاه خود را در دستگاههای دیوانی، فرهنگی و ادبی ایران پس از اسلام بازیافت. ادیبان و دانشمندانی چون رودکی، فردوسی، ابنسینا، بیرونی، خیام و دیگران، با نگارش آثار خود به فارسی، این زبان را به زبان تمدن تبدیل کردند. از قرون میانه تا دوران معاصر، زبان فارسی زبان رسمی دربارها، عرفان، شعر، سیاست و علم در ایران و حتی فراتر از مرزهای آن (هند، آسیای میانه، عثمانی) بود.
فارسی نهتنها زبان رسمی حکومتها، بلکه زبان میانجی بین اقوام و زبان مشترک نخبگان بود. این ویژگی، به زبان فارسی نقش محوری در انسجام فرهنگی ایران داد. بهویژه پس از شکلگیری دولت-ملت مدرن در دوران پهلوی، این زبان بهطور رسمی، «زبان ملی» تلقی و تقویت شد.
امروزه نیز زبان فارسی نقش «چسب فرهنگی» ملت ایران را ایفا میکند. در کشوری با تنوع قومی و زبانی فراوان، وجود یک زبان ملی که همگان بتوانند در آن گفتوگو، آموزش، تولید دانش و تبادل فرهنگی کنند، ضرورتی انکارناپذیر است. فارسی در این معنا، نه زبان «فارسها»، بلکه زبان ملی «همه ایرانیان» است.
زبانهای محلی؛ میراث فرهنگی یا تهدید وحدت ملی؟
در کنار زبان فارسی، زبانها و گویشهای محلی در ایران تاریخی دیرینه و غنی دارند. بسیاری از آنها، مانند ترکی آذربایجانی، کردی، بلوچی، لری، گیلکی و... صاحب ادبیات شفاهی، نثر داستانی، ترانههای محلی و فرهنگ عامهاند. این زبانها بخشی از هویت قومی و حافظه محلی مردمان خود هستند. با این حال، در طول قرن بیستم و تحت سیاستهای یکدستسازانه دولتهای مدرن، زبانهای محلی اغلب به حاشیه رانده شدند. ممنوعیت آموزش، نبود رسانه رسمی، و ارزشگذاری یکجانبه به زبان فارسی باعث شد بسیاری از گویشوران زبانهای محلی احساس محرومیت زبانی و بیگانگی فرهنگی کنند.از این منظر، برخی گروهها زبان فارسی را نه «زبان ملی همگانی»، بلکه «ابزار تحمیل فرهنگی مرکزگرا» دانستهاند. چنین برداشتی، در برخی مناطق به تنشهای زبانی، خواست آموزش به زبان مادری و حتی گاه گفتمانهای جداییطلبانه دامن زده است.
رویکردهای نظری به تنوع زبانی و زبان ملی
در بررسی نسبت زبان ملی با زبانهای محلی، دو رویکرد اصلی در نظریههای اجتماعی و زبانی قابل شناسایی است:
۱. رویکرد یکسانساز : این دیدگاه، زبان ملی را معیار هویت واحد ملی میداند و زبانهای محلی را عامل تفرقه یا مانعی در برابر یکپارچگی تلقی میکند. در این نگاه، سیاستگذاری زبانی بر حذف یا نادیدهگیری تنوع زبانی متمرکز است. چنین رویکردی در ایرانِ قرن بیستم و بهویژه در دوران پهلوی دوم غالب بود.
۲. رویکرد چندفرهنگی و کثرتگرا : در این دیدگاه، زبان ملی نقشی وحدتبخش دارد اما این وحدت بر بستر تنوع زبانی شکل میگیرد. در این الگو، آموزش به زبان مادری، رسانههای محلی، و حفظ گویشها نه تهدید، بلکه فرصت فرهنگی تلقی میشوند.
اکنون بسیاری از کشورها مانند سوئیس، هند، کانادا و چین تلاش کردهاند در سیاستهای زبانی خود، تعادلی بین زبان ملی و زبانهای محلی ایجاد کنند.
چشمانداز همزیستی؛ راهحل ایرانی برای یک مسأله جهانی
با توجه به ساختار چندزبانه ایران، هیچیک از دو رویکرد افراطی—چه تحمیل کامل زبان ملی و چه تجزیه زبانی—پاسخگو نیست. در عوض، میتوان مدلی متوازن و بومیشده از سیاست زبانی در ایران پیشنهاد داد که در آن:
- زبان فارسی، همچنان زبان رسمی، ملی و آموزشی سراسر کشور باقی بماند، چرا که تنها زبانی است که ظرفیت ارتباط ملی و تولید محتوای علمی و دانشگاهی را دارد.
- زبانهای محلی، بهعنوان میراث فرهنگی، در مدارس مناطق بومی آموزش داده شوند (نه بهعنوان زبان اصلی تدریس، بلکه در قالب دروس زبان دوم محلی). این امر به افزایش خودآگاهی فرهنگی، حفظ میراث زبانی و رفع حس بیعدالتی منجر میشود.
- رسانههای محلی به زبانهای قومی تقویت شوند، بهویژه در صداوسیمای مراکز استانها، تا زبانهای محلی به عرصه عمومی بازگردند.
- پژوهش و مستندسازی زبانها و گویشهای ایرانی حمایت شود، تا این گنجینهها پیش از آنکه فراموش شوند، ثبت و حفظ گردند.
- سیاستهای زبانی با حساسیت فرهنگی، احترام متقابل و گفتوگو با نخبگان محلی طراحی شوند، نه با نگاه امنیتی یا تقابلی.
زبان فارسی، زبان «همه» ایرانیان
زبان فارسی، چون رودی تاریخی از هزاران سال پیش جاری است و همه اقوام ایرانی، به سهم خود، در شکلگیری و توسعه آن نقش داشتهاند. این زبان، زبان سعدی، حافظ، مولانا، نظامی، فردوسی و بیدل است؛ همانقدر که زبان شهریار، کُردیگویانی چون هیمن، لُرها و بلوچها نیز هست. زبان فارسی نه متعلق به قوم خاصی، بلکه زبان مشترک تمدن ایرانی است. از سوی دیگر، زبانهای محلی سرمایههای فرهنگی و اجتماعیاند. تخریب آنها، نهتنها عدالت زبانی را زیر پا میگذارد، بلکه بخشی از حافظه تاریخی کشور را نابود میکند.
همزیستی زبان فارسی و زبانهای محلی، نهتنها ممکن، بلکه مطلوب و ضروری است. در جهانی که تنوع زبانی در حال زوال است، ایران میتواند الگویی برای پاسداری از وحدت ملی در بستر کثرت فرهنگی باشد؛ الگویی که فردوسی، با زبانآفرینی سترگش، نخستین خشت آن را گذاشت.