نورنیوز-گروه سیاسی: در این دوره در پرتو مذاکرات ایران و امریکا، از منظر عارضی به دلیل عدم یکدستی تیم ترامپ، مشخص نبودن خواست و غیرشفاف بودن اهداف طرف امریکایی و نبود اعتماد به ترامپ و صداهای متفاوت و متناقضی که از آن سوی میز شنیده میشود، ایران همواره تلاش کرده در کنار مذاکره با امریکا، کشورهای موثر در صحنه بینالملل و کشورهای همسایه و منطقه را نیز در جریان این مذاکرات قرار بدهد.
به باور من این اقدام گام مثبتی برای یارگیری و پیشبرد بهتر امور در خلال مذاکرات با امریکا و استفاده از ظرفیتهای بعدی آنها برای یک تحقق دیپلماسی گفتوگو محور است؛ چه آن کشورهایی که دارای اهرم حقوقی و بینالمللیاند، مثل روسیه و چین و چه آنهایی که به هر حال به نوعی در صحنه بینالمللی اثرگذار هستند، مثل هند، پاکستان، عربستان و حتی برخی کشورهای اروپایی.
از منظر ذاتی نیز به هر صورت ما در منطقه توسعهنیافتهای زندگی میکنیم که بعضی کشورها حل مشکلات ایران و غرب را علیه خود تلقی میکنند! در برجام به دلیل در نظر نگرفتن این حساسیت کشورهای حاشیه جنوبی آبراه خلیجفارس و جدای از بحق بودن یا نبودن انتظارات آنها یک قدرت تخریبی علیه برجام فراهم شد! و آن را آسیبپذیر کردیم. البته همه تقصیر با ایران هم نبود ولی میتوانستیم دفع مقدر کنیم. بنابراین در این دوره جدید شاهدیم که مجموعهای از سفرها و تماسها صورت گرفت؛ ولی درخصوص اروپا به نظر میرسد چندان موفق نبوده که آنهم تا حدی به دلیل تعویق مذاکرات دور چهارم در مسقط بود. به عقیده من بهتر بود روند مذاکرات با اروپا، به گفتوگوهای امریکا گره نمیخورد. اگر به هر دلیلی دور چهارم رایزنیها به تعویق افتاد میتوانستیم تعاملات خود با اروپا را ادامه بدهیم. اما خب، آن اتفاق نیفتاد.
در مجموع، ایران سیاست رایزنی گستردهای را در پیش گرفت که به نظر من سیاست مفیدی است. سفر به عربستان نیز میتواند در راستای همین استراتژی ارزیابی شود. سناریوهای مختلفی برای این سفر قابل تصور است. اما به دلیل تحولات مهمی که در منطقه در جریان است، نمیتوان سناریوی محتمل را با قطعیت طراحی و ارزیابی کرد.
با این حال، میشود به برخی احتمالات اشاره کرد. بخشی از آن به تحولات منطقهای مربوط است؛ مانند بحث آتشبس میان انصارالله و امریکا. بخشی دیگر ممکن است مرتبط با مسائل غزه و کلیت تحولات خاورمیانه باشد. همچنین سفر ترامپ به سه کشور عربستان، قطر و امارات نیز در این چارچوب قابل بررسی است. از طرفی، احتمال دارد سفر مرتبط با مذاکراتی باشد که میان ایران و امریکا در جریان است، بهویژه دور سوم از این مذاکرات که در هر صورت به سطح کارشناسی رسیده بود. در همین راستا به دلیل اختلاف در انتظارات دو طرف، طبیعی است که روند مذاکرات با کندی همراه شود و رایزنیهای جانبی افزایش یابد. این احتمال هم هست که با واقعبینی بیشتر نسبت به روند کنونی مذاکرات و خصوصا مطالبی که اخیرا از سوی امریکا بهدلیل صداهای متضاد و مطالبات بعضا نامتناسب با وضعیت فعلی برنامه هستهای ایران مطرح میشود و آن ظرفیت قانونی که برجام به برنامه هستهای ایران داده است ممکن است فضای مذاکرات دستخوش تغییر شود و این مستلزم تحرک بیشتری در رایزنی با کشورهاست. به طور مثال ممکن است در این سفر باتوجه به فعالیتهای غنیسازی سایر کشورهای منطقه و ازجمله عربستان که ترامپ قصد دارد قراردادی در این زمینه با سعودیها منعقد کند و ایران هم قبلا در این زمینه پیشنهادهایی به عربستان داده بود، میتواند بعضی از ایدههای غنیسازی مشترک مورد تبادلنظر قرار گرفته باشد.
علاوه بر این، بخشی از اهداف سفر به عربستان، به پیام وزیر دفاع این کشور، خالد بن سلمان، به ایران بازمیگردد. شاید این سفر، چه به صورت رسمی و کتبی، چه بهصورت شفاهی، پاسخی به آن پیام باشد یا ادامه روندی که از سفر پیشین ایشان به ایران آغاز شده. شاید هم آقای عراقچی بخواهد این مسیر را جدیتر دنبال کند و زمینهای برای تقویت ارتباطات و تعاملات ایران و عربستان فراهم شود. البته مسائل روابط دوجانبه دو کشور هم مانند حج، کنسولی و نفت و سایر موارد کم نیستند و ممکن است در دستور مذاکرات بوده و صحبت شده باشند تا روابط به سمت روان شدن پیش برود.
در مورد سفر به قطر هم باید به این نکته اشاره کرد که چهارمین دور اجلاس گفتوگوی ایران و عربی با حضور گروهی از کارشناسان ایرانی در دوحه برگزار شد. و طبیعی است که پیشتر برنامهریزیهایی در این زمینه از قبل صورت گرفته باشد. احتمال زیادی وجود دارد که در حاشیه این اجلاس، گفتوگوهایی با سایر شرکتکنندگان و مقامات قطری درباره مسائلی که پیشتر هم به آنها اشاره شد، ازجمله تحولات غزه، انجام شده باشد؛ به ویژه باتوجه به اینکه قطریها در این حوزه فعال هستند و نقشآفرینی خاصی دارند و سایر مسائل مورد علاقه و ازجمله مطالبات منجمد شده ایران در قطر.
همچنین، شرایط کلی منطقه ازجمله بحثهایی که در سفر آقای ترامپ به آن پرداخته میشود مانند موضوع پیمان ابراهیم یا عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی از موضوعاتی است که ایران نسبت به آن مواضع مشخصی دارد. طبیعی است که این دیدگاهها در گفتوگوهایی که چه در قطر و چه در عربستان صورت میگیرد، مطرح خواهد شد.
چه بسا درخصوص غزه و وضعیت بحرانیای که اسراییلیها در آنجا به وجود آوردهاند ازجمله شرایط کمکرسانی، اوضاع غذایی و به طور کلی فاجعه انسانیای که در جریان است، آقای عراقچی بخواهد این موضوعات را با طرفهای سعودی و قطری به تفصیل در میان بگذارد.
در میان تمام سناریوها و احتمالاتی که ممکن است مطرح شود، به نظر من ارتباط این سفر با سفر آقای ترامپ به منطقه، در پایینترین سطح از نظر احتمال قرار دارد. یعنی اگر بخواهیم سناریوها را براساس میزان قوت و احتمال وقوع دستهبندی کنیم، این سناریو در رتبه آخر قرار میگیرد و سایر احتمالات به مراتب قویتر و قابلتأملتر هستند. در مجموع شرکت در این اجلاس علاوه بر تحقق اهداف اصلی آن، فضای خوبی برای رایزنی با سایر شرکتکنندگان هم بود که در جریان تحولات منطقه و مذاکرات ایران و امریکا قرار گیرند. به هر صورت گردش صحیح اطلاعات و استفاده از اثرات سینرژیک و همافزایی آن اقدام بسیار خوبی در دیپلماسی عمومی و پیوند آن به دیپلماسی رسمی است.
با این همه اخیرا ادعایی در باب میانجیگری عربستان میان ایران و امریکا توسط کشورهای اروپایی مطرح شده است، در این زمینه باید گفت که ایران یک استراتژی مشخص در قبال امریکا دارد و آن، پیگیری مذاکرات به صورت غیرمستقیم و از طریق واسطهگری عمان است. بنابراین، شخصا بعید میدانم که این نقش میانجیگرانه به کشور دیگری واگذار شده باشد. البته اگر سعودیها پیامی در این زمینه برای ایران آورده باشند که من به طور دقیق از محتوای آن مطلع نیستم شاید بتوان دربارهاش بحث کرد. برخی مطبوعات غربی ادعا کردهاند که در پیامی که خالد بن سلمان برای تهران آورده، چنین موضوعی مطرح شده، اما از آنجا که هیچیک از دو طرف بهصورت رسمی این مساله را تایید نکردهاند، نمیتوان بر اساس این گزارشها قضاوت کرد یا به آنها اتکا داشت. با این حال، اگر در آن پیام چنین پیشنهادی مطرح شده باشد، طبیعتا طرف ایرانی نیز پاسخ متناسبی به چنین درخواستی از سوی سعودیها داده است. با اینهمه، به صورت کلی من معتقدم که ایران همچنان بر راهبرد اصلی خود تاکید دارد؛ یعنی پیشبرد مذاکرات از مسیر عمان و بعید است که تغییری در این سیاست به وجود آمده باشد.
البته اینکه پیامهایی از طریق سعودیها به امریکاییها منتقل شود، مخصوصا در شرایط فعلی، قابل تصور است. ایران آمادگی خود را برای ادامه مذاکرات حفظ کرده دور چهارم رایزنیها نیز در مسقط برگزار شد. اگرچه پیشتر امریکاییها با توجه به سخنان اخیر آقای ویتکاف، ایران را متهم به تعلل کردهاند. این نشان میدهد که نوعی اختلاف در تلقیها بین دو طرف وجود دارد.
از همین رو، به نظر میرسد ایران تلاش دارد با رایزنیهای گستردهتر با کشورهای منطقه، آمادگی خود را برای مقابله با تحولاتی که ممکن است ناگهانی از سوی اسراییل یا حتی درون ساختار سیاسی امریکا شکل بگیرد، تقویت کند. این موضوع باتوجه به اختلافاتی که میان تیمهای مختلف در دولت امریکا، و همچنین تنش میان ترامپ و نتانیاهو وجود دارد، اهمیت بیشتری پیدا میکند.
فراموش نکنیم که نتانیاهو در تلاش بوده تا امریکا را به درگیری نظامی با ایران بکشاند و همین موضوع یکی از عوامل اختلاف او با آقای والتز، مشاور امنیت ملی سابق ترامپ بود؛ فردی که نهایتا هم برکنار شد. در چنین شرایطی، به نظر میرسد ایران علاقهمند است که تبعات هرگونه درگیری نظامی را برای کشورهای مهم منطقه روشن کند. این پیامها ممکن است به امریکا، اسراییل و حتی اروپا نیز منتقل شود. از همین منظر، گفتوگوها و سفر اخیر آقای عراقچی به عربستان، نشانهای است از اینکه کشورهای منطقه نسبت به حساسیت مقطع فعلی در خاورمیانه آگاهی دارند و تمایل دارند با دیپلماسی و گفتوگو، مانع از وقوع اقداماتی شوند که ممکن است منطقه را که روی بشکه باروت نشسته، به آتش بکشد. لذا این رویکرد گفتوگومحور، روندی مثبت و قابلاتکا بهنظر میرسد؛ چرا که به کشورها امکان میدهد با محوریت دیپلماسی، نه تنها آینده تحولات منطقه را شکل دهند و سایه جنگ را از این جغرافیا دور کنند، بلکه بتوانند یک گفتمان غالب گفتوگو محور منطقهای رقم بزنند.