نورنیوز- گروه سیاسی: روز دانشجو و شانزدهم آذر، فقط یک رخداد تقویمی ساده نیست؛ بلکه نشانهای از یک سنت دیرپا در تاریخ اجتماعی ایران است: اینکه نهاد دانشگاه در ایران علاوه بر قلب آموزش تخصصی علم و فناوری، کانون حساسیت اجتماعی است؛ جایی که تپشهای نخست هر تحول، هر امید و هر پرسش جدی در آن شنیده میشود. چند سالی است البته، که صدای این تپش آرامتر شده و فضای دانشجویی از آن انرژی اجتماعی، نقدِ راهگشا و تولیدکنندگی و آفرینشگری فکری فاصله گرفته است. این فاصله را نه میتوان صرفاً پای تغییر نسل نو گذاشت و نه بهتنهایی بر دوش ساختارهای بیرونی انداخت؛ هر دو نقش داشتهاند. اما آنچه امروز اهمیت دارد، فهم پیامدهای این خلأ و لزوم بازسازی یک دانشگاه زنده و اثرگذار است.
ریشه تحولات دانشجویی کجاست؟
در یک سوی ماجرا، تحولات اجتماعی و تغییر الگوهای ذهنی نسل جدید قرار دارد. نسل امروز دانشجو، اولویتهای متفاوتی دارد؛ از مطالبات فوری معیشتی تا تمرکز بر فردیت و مسیرهای شخصی رشد. فاصله گرفتن نسبی از آرمانخواهیهای کلاسیک، تنها یک تغییر سلیقه نیست؛ بازتاب عصری است که در آن بیثباتیهای اقتصادی، نااطمینانی نسبت به آینده و کاهش سرمایه اجتماعی، ترجیحات بخشی از جامعه جوان را به سمت عملگرایی کوتاهمدت سوق داده است. این نسل بهجای رؤیاهای کلان، بیشتر به امنیت شغلی، مهاجرت، یا موفقیتهای فردی میاندیشد. این دگرگونی نه قابل انکار است و نه قابل بازگشت به گذشته؛ بلکه نیازمند درک و انطباق است.
اما سوی دیگر ماجرا، محدودیتهای فضای عمومی سیاست است؛ محدودیتهایی که دامنهی آن ناگزیر به دانشگاه میرسد. دانشگاه، حتی اگر نخواهد، بازتاب بیرون است؛ اگر فضای عمومی مشارکت سیاسی دچار تنگی باشد، دانشگاه هم نمیتواند از تنفس طبیعی برخوردار باشد. نتیجه، کاهش امکان گفتوگوی آزاد، سستی و کم رمقی انجمنها، و عقبنشینی دانشجو از ایفای نقش سیاسی و اجتماعی است. این شرایط، دانشگاه را از «رصدخانه نقد» به «محیطی خنثی» بدل میکند؛ در حالی که خنثی بودن دانشگاه، به معنای عقبماندن جامعه است.
تجربههای چند دهه اخیر نشان دادهاند که در غیاب جریان دانشجویی پویا و حساس، فضای عمومی کشور تابع ذائقههای روزمره، هیجانات سیاسی مقطعی و سطحیترین شکل مصرف رسانهای میشود. وقتی دانشگاه پیشتاز تحلیل و نقد نباشد، میدان به کسانی واگذار میشود که فهمی سطحی از مسائل دارند و بحثهای ملی را به سطح شبکههای اجتماعی تنزل میدهند. کشور بدون «چشمهای بیدار دانشگاه» عملاً از نظام هشداردهندهی خود محروم میشود.
حقیقت این است که دانشجو رقیب نهاد قدرت نیست؛ شریک توسعه است. وجود جریان دانشجویی زنده به معنای مطالبهگری مسئولانه، مشارکت آگاهانه و نقد منصفانه است؛ یعنی همان ابزاری که هر حکمرانیِ جدی برای کاهش خطای تصمیمگیری به آن نیاز دارد. در کشوری با پیچیدگیهای امروز ایران—از بحران آب و ناترازی انرژی تا چالشهای آموزش، اشتغال، مهاجرت نخبگان و کاهش سرمایه اجتماعی—خاموش بودن دانشگاه، خسارتی استراتژیک است. غیبت دانشگاه به معنای غیبت خودآگاهی، غیبت نوآوری و غیبت روایتهای بدیل برای آینده است.
احیای دانشگاه، پروژهای ممکن و ضروری
از همین روست که احیای جریان دانشجویی نه بازگشت به الگوهای گذشته، بلکه بازتعریف نقش دانشگاه در جهان امروز است. این احیا نه با خطابههای رسمی ممکن میشود و نه با دخالت دولت در شکلدهی به تشکلها. تجربه جهانی روشن است: هرگاه نظام سیاسی مستقر، دست از مهندسی فضای دانشگاه برداشته و تنها وظیفهاش را فراهمکردن «بستر امن، آزاد و مسئولانه» دانسته، دانشگاهها خود مسیر فعالیت را یافتهاند. آنچه باید سازماندهی شود، زیرساختهای مشارکت است، نه خود مشارکت.
احیای دانشگاه یعنی تقویت انجمنهای علمی و صنفی و سیاسی و مدنی، امکان گفتوگوی آزاد در چارچوب قانون، حمایت از کرسیهای نقد، بازگشت دانشگاه به میدان سیاستپژوهی و تحلیل مسائل کلان، و دعوت از اندیشههای متنوع برای بهروز نگه داشتن محیط آموزشی. دانشگاهی که بداند صدایش شنیده میشود، وارد میدان میشود؛ دانشگاهی که احساس کند نقدش هزینه دارد، به درونگرایی و بیتفاوتی سوق داده میشود.
امروز کشور بیش از هر زمان دیگری به توان تحلیلی نسل جوان نیاز دارد. جهان در حال تغییر با سرعتی نفسگیر است و هیچ نظام تصمیمگیریای بدون جذب انرژی فکری دانشگاه نمیتواند آیندهای پایدار بسازد. اگر جریان دانشجویی بیتحرک بماند، نسل آینده مدیران و کارشناسان کشور نسلی خواهد بود که در سالهای دانشگاه تنها به عبور از واحدهای درسی فکر کرده، نه به مسئولیت اجتماعی خود.
بازسازی جریان دانشجویی، یک تجمل نیست؛ شرط توسعهی پایدار کشور است. ایران فردا را نه در اتاقهای بسته که در تالار گفتوگوی دانشگاه باید دید. اگر دانشگاه زنده باشد، جامعه زنده خواهد بود؛ و اگر دانشگاه خاموش بماند، صدای آینده نیز کمرنگ میشود. شانزدهم آذر یادآور این حقیقت است: هیچ کشوری بدون دانشجوی بیدار، راهی روشن پیش رو نخواهد داشت.