شرایط پساجنگ به طور معمول جوامع را دچار وضعیت روانی ویژهای می کند که جامعه امروز ایران نیز از آن مستثنی نیست. بویژه آن که هنوز شرایط نه جنگ و نه صلح به نوعی بر فضای جامعه حاکم است و این مهم نیز بر تشدید شرایط خاص روانی در جامعه تاثیر مضاعف دارد. نتیجه چنین وضعیتی، تحریک پذیری عصبی بالاست. همانطور که در اتفاق امروز مترو تهران شاهد بودیم.
نورنیوز- گروه اجتماعی: واقعیتی مشهود است که جامعه ایران، به طور مشخص در شرایط پساجنگ، دچار وضعیت هیجانی و روانی ویژهای شده است که نتیجه بی واسطه اش، تحریک پذیری عصبی بالاست. این وضعیت به صورت معمول در جوامعی که بحرانهایی چون جنگ را پشت سر می گذارند شکل می گیرد . آثار چنین وضعیتی هم در معاشرتهای روزمره و مشهود، و هم در تحلیلهای روزآمد جامعهشناسان و پژوهشگران روانشناسی اجتماعی،میتوان به شواهدی در تأیید این وضعیت دست یافت. ایرانیان هرچند در خلال جنگ 12 روزه، نمایشی چشمگیر از همصدایی در حفظ تمامیت ارضی و وطن دوستی داشتند اما با گذشت چهار ماه از آن جنگ ظالمانه، هنوز انگار نتوانستهاند بر زخمهای عینی و ذهنی آن تجاوز، مرهمی شفابخش بنشانند. دوران نقاهت آن جراحتهای روانی همچنان ادامه دارد.
در چنین وضعیتی، متاسفانه آستانه تحریک عصبی مردم به شدت پایین میآید و هر اتفاق ناهنجار کوچک هم میتواند ناخواسته به خشم و عصبانیت عمومی منجر شود. منطقیتر است که شهروندان در چنین رخدادهایی، کنترل بیشتری بر هیجانات خود داشته باشند و نابسامانیهای پیشآمده را با تحمل و درایت افزونتری مدیریت کنند اما چه بسا عمل به این توصیه، چندان در توان آنها نباشد و حریف آن تحریکات عصبی نشوند. بخشی از آن اتفاقات و رفتارهای ناهنجار را بدخواهان خارجنشین ایران، تولید میکنند و گسترش میدهند. اما بخش دیگری را هم ناکارآمدیها و سوءمدیریتهای نهادی و سازمانی ایجاد میکنند که دامنهای وسیع دارند و از مسائل معیشتی و اقتصادی تا موضوعات خدمات اجتماعی و شهری را دربر میگیرند.
آنچه امروز در برخی از خطوط مترو تهران اتفاق افتاد و متاسفانه باعث خشم تعدادی از شهروندان شد مصداقی بر این ادعاست. صبح امروز، اختلالاتی در برخی از خطوط متروی تهران رخ داد و باعث ایجاد مشکلاتی برای شهروندان شد. این ماجرا گرچه یک حادثه معمولی و البته زحمتافزا بود، اما به دلیل فرصت طلبی بدخواهان رسانهدار، به سرعت به یک موج رسانهای و حتی حرکت اجتماعی ولو محدود تبدیل شد. فیلمهای منتشر شده از وضعیت آشفتهای که مردم در آن گرفتار شدند، به سرعت در فضای مجازی پخش و پربیننده شد و واکنشهای عصبی بسیار شدیدی در پی داشت. حادثه قطع برق، به رغم آنکه فی نفسه یک اختلال معمولی و اتفاقی در سیستم حملونقل شهری به شمار میآید، اما به دلیل شرایط ویژه اجتماعی و سیاسی کشور، به سرعت و البته به شکلی توجیهناپذیر و چه بسا غیرقابل دفاع، به یک رخداد با سویههای سیاسی تبدیل شد و واکنشهای غیر قابل قبولی را در پی داشت.
واقعیت این است که در شرایط پساجنگ که کشور هنوز از تبعات جنگ اقتصادی و روانی رنج میبرد، آستانه تحمل و تحریک عصبی مردم پایین آمده است. بحرانهای متعدد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی امنیتی موجب شدهاند که مردم در عین احترام به مصالح عمومی، ناخواسته نسبت به کوچکترین اختلالات مدیریتی و عملکردی حساسیت بالایی نشان دهند و همین اختلالات کوچک گاه علیرغم میل عمومی مردم به بهانهای برای بروز نارضایتیهای اجتماعی و بعضا سیاسی تبدیل شود.
آنچه در این میان اهمیت ویژهای دارد، توجه به این نکته است که در شرایط پساجنگ، هر دستگاه حاکمیتی و نهاد دولتی باید در مسیر افزایش کارآمدی و ارتقای رضایتمندی عمومی حرکت کند. در چنین شرایطی، کوچکترین حادثهای که در نگاه اول ممکن است به عنوان یک رویداد پیشبینیپذیر و قابل کنترل تلقی شود، این ظرفیت را دارد که ناخواسته به یک چالش نگرانکننده تبدیل شود. همانطور که در اختلالات متروی تهران مشاهده شد، وقتی یک قطار به دلیل قطع برق متوقف میشود، این اتفاق حتی اگر یک اختلال معمول و موقتی باشد می تواند به یک چالش تبدیل شده و اعتراضاتی را برانگیزد
این مسئله نه تنها از زاویه اجتماعی بلکه از منظر سیاسی نیز اهمیت دارد. در شرایط فعلی که کشور هنوز از زیر سایه بحرانهای اقتصادی و سیاسی ناشی از جنگ اقتصادی و فشارهای خارجی بیرون نیامده است، تکتک نهادها و دستگاههای دولتی باید توجه ویژهای به جلب رضایتمندی عمومی داشته باشند. چرا که در دنیای امروز، به ویژه در شرایط بحرانی، حتی یک رخداد غیرسیاسی که در ابتدا هیچ بار سیاسی نداشته باشد، میتواند به یک مسئله یا چالش تبدیل شود. این بدین معنی است که اگر دستگاهها و نهادها در فرآیند ارائه خدمات خود دقت لازم را نداشته باشند و مردم را از خود ناراضی کنند، هر حادثهای، حتی اگر به نظر بیاهمیت برسد، امکان میل به سمت یک واکنش تند را دارد.
از سوی دیگر، این واقعیت که آستانه تحمل مردم کاهش یافته است، پیامدهایی جدی برای آرمان حکمرانی خوب دارد. حکمرانی خوب در این وضعیت نه تنها به معنای کارآمدی دستگاهها در ارائه خدمات به مردم است، بلکه به معنای توجه به روانشناسی اجتماعی و سیاسی مردم نیز هست. در این راستا، ضرورت ارتقای سطح کارآمدی در تمامی سطوح اجرایی و حکومتی بیش از پیش نمایان میشود.
در همین راستا، هر گامی که دستگاههای اجرایی برای بهبود شرایط زندگی مردم برمیدارند، باید به نحوی باشد که رضایتمندی عمومی را جلب کند. از توسعه زیرساختها و بهبود سیستم حملونقل عمومی گرفته تا رفع مشکلات اقتصادی، همه این مسائل باید در دستور کار دولت و نهادهای حاکمیتی قرار گیرد. این اقدامات نه تنها موجب بهبود کیفیت زندگی مردم میشود، بلکه باعث افزایش اعتماد عمومی به دولت و کاهش تنشهای اجتماعی خواهد شد.
در غیر این صورت، همانطور که در اتفاق امروز مترو تهران شاهد بودیم، هر رخداد عادی و غیرسیاسی متأسفانه میتواند ناخواسته به یک چالش نگرانکننده تبدیل شود. چنین چالشهایی فضای سیاسی کشور را دچار تلاطمهایی میکنند که عواقب آن میتواند حتی به التهاب امنیتی خاص منجر شود.
آنچه که اهمیتی بسیار زیاد دارد، این است که حکمرانی خوب در دوران پساجنگ باید تمرکزی مضاعف بر کارآمدی، ارتقای رضایتمندی عمومی و کاهش حساسیتهای اجتماعی داشته باشد. به عبارت دیگر، باید به گونهای عمل کنیم که حتی کوچکترین اختلالات نیز به بحرانهای بزرگ اجتماعی تبدیل نشوند.