همزمانی آغاز سال تحصیلی با هفته دفاع مقدس بهترین زمان برای نشان دادن نقص در نظام انتقال فرهنگی است. دفاع مقدس هشت ساله، مهمترین تجربه جمعی ملت ایران در نیمقرن اخیر است؛ تجربهای که میتوانست به ستون هویت ملی در آموزش نسلهای جدید تبدیل شود. امروز اگر از دانشآموزی درباره آن دوران سئوال شود، اغلب پاسخها مبهم و ناقص خواهد بود؛ اگر اساساً پاسخی در میان باشد!
نورنیوز- گروه فرهنگی: به شهادت اهل نظر و کارشناسان حوزه تعلیم و تربیت، یکی از آشکارترین نقیصههای نظام آموزشی ایران، ناتوانی در حفظ و انتقال پیوستگی فرهنگی و تاریخی به نسلهای جدید است. این ضعف، امروز بیش از هر زمان دیگری مشهود است: بسیاری از دانشآموزان و حتی دانشجویان ما تصویری روشن و دانستنیهایی قابل اتکا از تاریخ ایران، میراث فرهنگی و تمدنی اسلام، رخدادهای مهم و دورانسازی مثل جنبش مشروطه، نهضت ملیشدن صنعت نفت، و پیروزی انقلاب اسلامی، و نهایتا موضوعات پردامنهای همچون مقطع هشتساله دفاع مقدس در ذهن ندارند. در عوض، نام فوتبالیستها، بازیگران، خوانندگان و اصطلاحاً سلبریتیهای غربی را بهخوبی در ذهن دارند و چه بسا جزئیات زندگیشان را میشناسند. این پدیده، یعنی انقطاع پیوستگیهای فرهنگی، صرفاً امری آموزشی و مربوط به مدارس نیست؛ بلکه زنگ خطری است برای هویت ملی و سرمایه اجتماعی کشور.
آموزش بیحافظه
وظیفهی اصلی هر نظام آموزشی صرفاً انتقال دانش روز و مهارتهای فنی نیست؛ بلکه انتقال حافظه تاریخی، فرهنگی و ارزشی یک ملت به نسلهای آینده هم هست. نظام آموزشی ما در این رسالت کلیدی تاحد زیادی ناکام مانده است. دلیل این ناکامی تنها نبود محتوا نیست؛ چراکه در کتابهای درسی موضوعاتی درباره تاریخ ایران، اسلام، انقلاب و دفاع مقدس وجود دارد. مسئله اصلی آن است که این محتواها به گونهای نوشته نشدهاند که برای دانشآموزان جذاب، ماندگار و اثرگذار باشند. آنها بیشتر شبیه متونی رسمی و خشک هستند که برای امتحان حفظ و بلافاصله فراموش میشوند، نه روایتهایی زنده که ذهن و دل نوجوانان را درگیر کنند.
همزمانی آغاز سال تحصیلی با هفته دفاع مقدس بهترین مناسبت برای نشان دادن نمونه آشکاری برای این نقص است. دفاع مقدس هشت ساله، مهمترین تجربه جمعی ملت ایران در نیمقرن اخیر است؛ تجربهای که میتوانست به ستون هویت ملی در آموزش نسلهای جدید تبدیل شود. اما در عمل چنین نشده است. امروز اگر از دانشآموزی درباره فرازهای مهم آن دوران مثل اشغال و آزادسازی خرمشهر، یا عملیاتهای بزرگی مثل کربلای 5 و والفجر 8 یا شخصیت های نامداری مثل شهید چمران، شهید همت، شهید بروجردی، شهید فلاحی و ... سئوال پرسیده شود، اغلب پاسخها مبهم و ناقص خواهد بود؛ اگر اساساً پاسخی داشته باشند!
این در حالی است که دفاع مقدس تنها یک واقعه تاریخی نیست؛ منبعی بیبدیل از مفاهیم انسانی مانند ایثار، تابآوری، همبستگی و خودباوری ملی است. با این همه، نظام آموزشی نتوانسته است این مفاهیم را به زبان امروز ترجمه و به نسل جدید منتقل کند. نتیجه آنکه دفاع مقدس در ذهن بسیاری از جوانان به چند نام و تصویر کلیشهای فروکاسته شده است.
پیامدهای گسست فرهنگی و مسئولیت نهادها
البته پیداست که این نقص را نمیتوان صرفاً بر دوش آموزش و پرورش گذاشت. انتقال فرهنگی وظیفهای ملی است و همه نهادهای فرهنگی کشور ـ از صداوسیما گرفته تا وزارت فرهنگ، حوزه هنری، شهرداریها و حتی نهادهای مذهبی ـ در آن مسئولاند. متأسفانه این نهادها نیز اغلب با رویکردی تکراری، شعاری و غیرجذاب به موضوع دفاع مقدس و تاریخ انقلاب پرداختهاند. نتیجه این شده که فاصله نسل جدید با میراث تاریخی و فرهنگی خود روز به روز بیشتر شود.
گفتن ندارد که این فاصله ذهنی فقط منحصر و محدود به دفاع مقدس نیست. دانش آموزان ایران حتی درباره مفاخر و نامداران فرهنگ و ادب خود اطلاعات قابل اعتنای ندارند. اکنون می توان این سئوال را پیش کشید که چرا انتقال فرهنگی در نظام آموزشی ایران ناکام مانده است؟
1. زبان نامناسب محتوا: متون درسی بیشتر از آنکه روایتگر باشند، فهرستوار و بیروحاند.
2. روشهای سنتی تدریس: تأکید صرف بر حفظیات به جای تجربه زیسته و یادگیری خلاقانه.
3. فقدان پیوند با زندگی امروز: دفاع مقدس بهعنوان یک واقعه تاریخی معرفی میشود، نه تجربهای که درسهای آن برای مسائل امروز جامعه ـ از بحرانهای اقتصادی تا انسجام اجتماعی ـ کاربرد داشته باشد.
4. بیعملی نهادهای فرهنگی مکمل: رسانهها و سایر نهادها نتوانستهاند روایتهای عمیق و جذاب تولید کنند و بار اصلی بر دوش آموزش و پرورش مانده است.
این گسست، صرفاً به معنای فراموشی چند واقعه تاریخی نیست. از دست رفتن پیوستگی فرهنگی به معنای تضعیف هویت ملی است. نسلی که گذشته خود را نشناسد، در برابر هجمههای فرهنگی بیرونی و بحرانهای اجتماعی داخلی بیدفاعتر خواهد بود. علاوه بر این، سرمایه عظیم معنوی کشور که میتوانست الهامبخش پیشرفت و مقاومت در برابر مشکلات باشد، به تدریج از دست میرود.
برای عبور از این وضعیت، چند راهبرد کلیدی ضروری به نظر میرسد:
الف) بازنویسی و بازآفرینی محتوا: تاریخ دفاع مقدس و انقلاب باید در قالب روایتهای انسانی، داستانی و جذاب بازگو شود. مثالهای ملموس، خاطرات رزمندگان، و قصههای نوجوانان جنگ میتوانند بیش از هر متن رسمی اثرگذار باشند.
ب) استفاده از ابزارهای نوین فرهنگی: فیلم، مستند، انیمیشن، رمان نوجوان و حتی بازیهای رایانهای میتوانند حامل روایتهای تاریخی و فرهنگی باشند.
پ) آموزش معلمان متخصص: معلمانی که خود به اهمیت و جذابیت این موضوعات باور ندارند یا ابزار لازم برای انتقال آن ندارند، نمیتوانند نقش محوری خود را ایفا کنند.
ت) هماهنگی میان نهادهای فرهنگی: آموزش و پرورش نباید تنها بماند. صداوسیما، رسانههای دیجیتال، نهادهای هنری و مذهبی باید در یک چارچوب راهبردی مشترک عمل کنند.
ث) پیوند گذشته با امروز: باید نشان داده شود که مفاهیم دفاع مقدس تنها برای گذشته نیست، بلکه برای حل مسائل امروز جامعه نیز معنا دارد؛ از خودباوری ملی در اقتصاد گرفته تا تابآوری در برابر فشارهای خارجی.
آغاز سال تحصیلی و هفته دفاع مقدس بار دیگر این واقعیت را به ما یادآوری میکند که نظام آموزشی و فرهنگی ایران در مأموریت انتقال حافظه تاریخی، اعم از تاریخ باستان، دوره اسلام، دوره معاصر و حتی اتفاق نزدیکی مثل دوران دفاع مقدس، ناکام مانده است. در حالی که حافظه تاریخی و فرهنگی یک ملت، ستون هویت جمعی آن است، ما نتوانستهایم این ستون را با استحکام لازم به نسلهای جدید منتقل کنیم. اصلاح این روند یک ضرورت ملی است؛ ضرورتی که اگر جدی گرفته نشود، آینده فرهنگی کشور را در معرض تهدیدی جدی قرار خواهد داد.